لطفی که آن امام علیه السلام کرد
از بعد خویش حفظ وجود امام کرد
در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد
بابهترین وظیفه در این ره قیام کرد
از صلح خویش نهضت تَف را اراده کرد
لطفی که آن امام علیه السلام کرد
از بعد خویش حفظ وجود امام کرد
در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد
بابهترین وظیفه در این ره قیام کرد
از صلح خویش نهضت تَف را اراده کرد
دهم رمضان سالروز وفات ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها تسلیت .
تقدیم به حضرت خدیجه سلام الله علیها
من که جبریل نیستم بانو
از تو گفتن برای من سخت است
کار هرکس نبود کار تو بود
مادر فاطمه شدن سخت است
به مناسبت بزرگداشت ولادت سه ساله خانم
داشت آن روز زمین قصه ی دلبر میخواند
قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند
رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند
که پدر زیر لبی سوره ی کوثر میخواند
" یا زهرا"
ای بال و پرشکسته مکش پر زلانه ام
با رفتنت مکن تو عزاخانه - خانه ام
وقتی که رخ زمن تو نهان میکنی ببین
با اشک و گریه محو در آستانه ام
برموی زینب تو خودم شانه می زنم
چون با خبر ز زخم روی کتف و شانه ام
چون خنده میکنی به رخم خنده میکنم
ورنه برای گریه پی یک بهانه ام
در سیل اشک های خودم غرق میشوم
شرمنده از وقوع غمی بی کرانه ام
اشک مرا مگیر به دست شکسته ات
من روضه خوان ضربت آن تازیانه ام
محمدحسن بیات لو
سامره
امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی
شده
لحظه لحظه، دسته
دسته از فلک
همچو باران از سمـا
بارد ملک
می زنند از شوق دائم
بال و پر
در حضـور حجت ثانـی
عشر
ملک هستی در یم شادی
گم است
بعثت است این، یا
غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست
داورش
می نهد تاج امـامت
بـر سرش
عید «جاء الحـق»
مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل
فاطمه
عید آدم عیـد خاتم
آمده
عید مظلومـان عالم
آمده
عید قسط و عید عدل و
دادهاست
لحظه هـایش را
مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید
عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران
فداکار علی است
عید محسن، اولین یار
علی است
عیــد فتـحِ «میثـم
تمار»هاست
عید عمرو مالک و
عمارهاست
عید مشتاقان سرمست
حسین
عید ذبح کوچک دست
حسین
عید باغ یاسمن های
کبود
عید شادیِ بدن های
کبود
عید سردار رشیـد
علقمه
عید سقـای شهیـد
علقمه
نهم ربیع الاول روز
تجلی حاکمیت مستضعفان بر جهان،
و روز نوید دهنده ی
شکست نمرودیان و روز شادی شیعیان
در تاجگذاری امام
زمان (عج) مبارک باد.
نوحه گر
مهدی صاحب الزمان بهر بابا نوحه گر شد
یوسف زهرا ببین غرق ماتم خونجگر شد
گلشنِ زهرا خزان
اشکِ مهدی شد روان
سوزد از زهرِ جفا پیکرِ او وامصیبت
مهدیش گریه کنان در برِ او وامصیبت
سامرا ماتمسراست
قلبِ مهدی در عزاست
کشته شد نورِ دلِ آل خاتم تسلیت باد
شد اباصالح یتیم اهلِ عالم تسلیت باد
شد عزای دیگری
از فراق عسگری
قِسمَت نبـود تـا کـه برایم پسر شوی
بر شانه های شاخه ی طوبا ثمر شوی
می خواست در خیال خودش کم بیاوری
شاید که تو سقوط کنی منکَسَر شوی
دنیا نیامـدی بـه گمـانم کـه عاقبت
سرتا به پا به همره او شعله ور شوی
شاید کـه در اِزای خودت بین ضربه ها
ضربی به جان پذیری و او را سپر شوی
تـا «کشـته ی فتـاده» بـه دامـان فـاطمـه
تا «صید دست و پا زده» ی پشت در شوی
ای کـاش می شکست همـانجا ورای در
پایی که خواست با لگدش مختصر شوی
یک بـار میخ خونی و یک بـار هم زمین
دادند مژده ات که از این کشته تر شوی