فراق یار

مهدی بیرامی

فراق یار

مهدی بیرامی

در فراق امام عصر (روحی فداه) سخن ها باید گفت .

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

چگونه می توان به عرفان دست یافت و عارف شد ؟
اگر به آنچه می‌دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است!!!
اگر همه ی مردم به همین مقدار که می دانستندعمل می کردندکار درست می شد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۸
مهدی بیرامی

امام على علیه‏السلام :
أرسَلَهُ عَلى حِینِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و طُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُمَمِ و اعتِزامٍ مِنَ الفِتَنِ وَانتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ و تَلَظٍّ مِنَ الحُرُوبِ و الدُّنیا کاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ عَلى حِینِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها و إیاسٍ مِن ثَمَرِها ؛ ‏


                                                                                                                                            «نهج البلاغه، خطبه 89» 


خداوند او را در زمانى فرستاد که روزگارى بود پیامبرى برانگیخته نشده بود ، و مردم در خوابى طولانى به سر مى ‏بردند.
و فتنه‏ ها بالا گرفته و کارها پریشان شده بود، و آتش جنگ‏ ها شعله مى‏ کشید، و دنیا بى فروغ و پر از مکر و فریب گشته، برگ ‏هاى درخت زندگى به زردى گراییده و از به بار نشستن آن قطع امید شده بود.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۵۰
مهدی بیرامی

به اهل مکه خبر دهید که از ارتفاع کوه، آبشاری جریان یافته است که نقطه تلاقیِ خدا با زمین خواهد شد. مردی از عرب برمی‏خیزد تا ردای سبز رسالت را از دوش خود، بر شهر یخ‏زده بت‏ها بکشد تا در پناه آیه‏ ها و سوره‏ های نگاهش، روح منتظر بشر را به اشارتی، آسمانی کند.
به اهل مکه خبر دهید، مردی از بالا می ‏آید تا قطره قطره، دریا را به جان قلب ‏های سنگی بچشاند و خبر دهد از روزی که خواب از سر دیوارها خواهد پرید و پرندگان ایمان، در تمام زمین، نامه ‏رسانِ رسالت او خواهند شد.
ای اهل زمین! بگشایید انحنای بازوانِ خود را تا صراط مستقیم او را در آغوش گیرید!
محمد دگرگون کننده ارزش ‏ها
امروز، شهادت می‏دهم که نیست خدایی جز او و محمد صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله رسول و فرستاده خداست.
شهادت می‏دهم که سراپرده بهشت را به حرمت دستان امین محمد، بنا کرده ‏اند.
مبعث، سپیده‏ دمی است که خداوند، نامه سی جزئی خود را، به دست امین‏ ترین بنده ‏اش داد، تا دست زمین را به آسمان برساند.
محمد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ؛ یعنی انقلاب؛ یعنی صبحی که سیاهیِ بلال حبشی، روشن‏تر از آفتاب، در بلندای کعبه اذان می‏گوید و سنگ‏های تراشیده بت‏ پرستان، در طبیعتِ لال خود فرو می‏ماند. این صدای جبرئیل است که می‏گوید: «اقرأ باسم ربک الذی خلق».


برخیز محمد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۶
مهدی بیرامی

سلام بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی، عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهّد، عید هدایت!

سلام بر مبعث، بهاری ‏ترین فصل گیتی!
سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!
سلام بر مبعث؛ نوید تزکیه انسان‏ های شایسته از زشتی‏ ها.
سلام بر مبعث؛ روزی که گل‏ های ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد!
سلام بر مبعث، نوید وحدت حق ‏طلبان جهان از خاستگاه وحی!
سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک!
سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزش‏ها در صحنه حیات بشر!
سلام بر مبعث، جشن بزرگ ستم‏دیدگان و بی ‏یاوران!
سلام بر مبعث، جاری کننده چشمه ایمان و عدالت در کویر خشک زمین!
سلام بر مبعث، پایه‏ گذار حکومت صالحان در عرصه خاک!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۱
مهدی بیرامی

بغض‏ها، ابر می‏شوند و ابرها باران.
کوچه‏ ها دلتنگ، کوچه‏ ها تاریک، آینه ‏ها غرق در غبار؛ انگار این روزهای پس از تو، سرنوشت تمام پیشانی ‏ها را سیاه نوشته ‏اند.
زخم نبودنت را سر بر کدام دیوار باید گریه کرد؟ تمام پیرهن ‏ها بوی غربت گرفته ‏اند.
این روزها آشنایی غریب، فرزند مهربانی غریب و پدر آشنایی غریب‏ تر، با خاک وداع می‏کند.
پرنده ‏ها، نام تو را غریبانه دهان به دهان می‏خوانند تا دورترین شاخه ‏هایی که به آسمان می‏رسند. باران‏های موسمی، هوای مسموم روزهای بعد از تو زیستن را زار زار می‏گریند. این روزها چقدر پرنده یتیم، به میله‏ های قفس خو گرفته ‏اند! چقدر پنجره‏ ها از ماه دور شده ‏اند! چقدر آسمان بعد از تو بی‏ ستاره شده است! بعد از تو تمام جاده ‏ها سنگ شده ‏اند و قدم ‏ها سنگ.
هیچ راهی برای به تو رسیدن نیست. دیگر صدای دعاهای نیمه شبت، لالایی آرام دلتنگی ‏هایمان نیست.
حتی رودها بعد از تو، سرِ زنده ماندن ندارند. جای شک نیست اگر زمین کویر شود در این روزهایی که دریای وجودت را گم کرده ‏ایم.
حتی کلمات نمی‏دانند داغ سنگین جدایی را چگونه به دوش بکشند. همه شعرهای بلند، بعد از تو به مرثیه ختم می‏شوند.
بوی غربت، بیت بیت شعرها را لبریز کرده است.
هیچ آوازی بعد از تو شنیدن ندارد. دیری‏ست که سایه ‏ها و دیوارها با هم قهر کرده ‏اند و شب‏ها، ماه با هیچ پنجره ‏ای هم ‏کلام نمی‏شود و ستاره ‏ها در بسترهای خمار خواب نمی‏خزند.
کاش می‏شد جهان بعد از تو در سیل اشک‏ هایمان غوطه ‏ور شود!
کاش می‏شد ابرها، نبودنت را گریه کنند تا سیل، روزهای بعد از تو را با خود بشوید و ببرد.



عباس محمدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۱۰
مهدی بیرامی